« مسافر »

دنيا مسافرخونه ايست كه ديواراش تو خاليه

تكيه گاه هيچ كسي نيست يه تصوير پوشاليه

اما همين دنياي پوچ ميتونه كه بهشت باشه

براي هنگام درو مزرعه خوب كشت باشه

اما همين دنياي پوچ ميتونه كه بهشت باشه

براي هنگام درو مزرعه خوب كشت باشه

 

حالا كه مسافريم

حالا كه بايد بريم

 

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

 

مرگي در كار نيست

مرگ ما تولد ديگر ماست

گرچه كه نابودي پيكر ماست

 

مرگي در كار نيست

مرگ ما تولد ديگر ماست

اعمال خير ضمانت دفتر ماست

 

كاش ميشد بيدار شيم از خواب غفلت

كاش ميشد آزاد شيم از بند ظلمت

بدونيم دنياي ما صاحبي داره

خود بنا نشده و خالقي داره

 

آخه كار ما فقط خور و خواب نيست

اين همه نظم بي حساب كتاب نيست

عارفان دريابند

عاقلان ميدانند

اما جاهلان هنوز در خوابند

 

حالا كه مسافريم

حالا كه بايد بريم

 

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

 

23 / 04 / 91

13 جولاي 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 تير 1391برچسب:, | 23:15 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |