تسلیم

من پشیمان نیستم
من به این تسلیم می اندیشم
این تسلیم دردآلود
من صلیب سرنوشتم را
بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم

در خیابان های سرد شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدگر را ترک می گویند
در خیابان های سرد شب
جز خداحافظ، خداحافظ، صدایی نیست

من پشیمان نیستم
قلب من گویی در آن سوی زمان جاریست
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد
و گل قاصد که بر دریاچه های باد می راند
او مرا تکرار خواهد کرد

آه می بینی
که چگونه پوست من می درد از هم
که چگونه شیر در رگ های آبی رنگ پستان های سرد من
مایه می بندد
که چگونه خون
رویش غضروفیش را در کمرگاه صبور من
می کند آغاز ؟

من تو هستم ، تو
و کسی که دوست می دارد
و کسی که در درون خود
ناگهان پیوند گنگی باز می یابد
با هزاران چیز غربتبار نامعلوم
و تمام شهوت تند زمین هستم
که تمام آب ها را می کشد در خویش
تا تمام دشت ها را بارور سازد

گوش کن
به صدای دور دست من
در مه سنگین اوراد سحرگاهی
و مرا در ساکت آیینه ها بنگر
که چگونه باز با ته مانده های دست‌هایم
عمق تاریک تمام خواب ها را لمس می سازم
و دلم را خالکوبی می کنم
چون لکه ای خونین
بر سعادت های معصومانه هستی

من پشیمان نیستم
با من ای محبوب من ، از یک من دیگر
که تو او را در خیابان‌های سرد شب
با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت
گفتگو کن
و بیاد آور
مرا در بوسه اندهگین او
بر خطوط مهربان زیر چشمانت
 
فروغ فرخزاد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: اشعار فروغ فرخزاد ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, | 16:51 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |